-
من قناری شعرم در زمستان ...
جمعه 1 اردیبهشتماه سال 1385 08:44
هنوز ترکت نکرده بودم که تن لرزانت باز مثل همیشه مرا وسوسه می کرد و اندوه از دل من برد , وقتی که در من می آیی , همچو بلوری لرزان و یا ناراحت از زخمی که بر تو زده ام و یا من سرشار از عشقی که به تو دارم و وقتی که چشم می بندی بر هدیه زندگی که بی درنگ به تو بخشیده ام , اگر به تومی گویم عشق من در خود گم نشوید . بلکه ما...
-
وبلاگ گروهی برای دوستان خوبم
جمعه 25 فروردینماه سال 1385 16:16
سلام به همه دوستان خوبم در صورت تمایل میتونید در وبلاگ خودتون مطلب بنویسید فقط کافی ایمیل بدید
-
خوابم نمیاد زور که نیست!
جمعه 25 فروردینماه سال 1385 07:35
-
جانبازِ هشت سال دفاعِ مقدس
دوشنبه 21 فروردینماه سال 1385 16:09
پشتِ حصارِ تنهایی و جاده پُرپیچُ خمِ غم ها ،همان کوله پُشتی ، همانی که احساسم در آن ، جا خوش کرده بود جا مانده است . با شتاب می گذرد !! الان لحظه ها و کسی برایم دعایی نمی خواند باز می شود بگویم : خسته ام و بی اعتنا وقتی که رهگذران عاشق از برابرم می گذرند . ناگهان سقفِ دلم به آسمان گُسیل می شود . و سقف ِدلم ناباورانه...
-
مهم نیست
پنجشنبه 17 فروردینماه سال 1385 06:17
سلام تعطیلات من امروز تموم نشده بلکه من همیشه تعطیل هستم نکته مهم اینه که امروز آپ دیت کردم بعد از یک هفته ! مهم نیست که راجع به من چی فکر میکنی مهم اینه که من وجدانم پیش خودم ناراحت نیست. مهم نیست که من چقدر محکوم شدم ٬ مهم اینه که من خودم خودم رو به خاطر کارایی که کردم و نکردم سرزنش نمیکنم . مهم نیست که بقیه چقد...
-
همیشه کنار ساحل
چهارشنبه 9 فروردینماه سال 1385 01:49
من از وقتی که خیلی بچه بودم همیشه شمال که میرفتیم میدوییدم میرفتم لب دریا بغل خونمون میشستم موجا رو نیگا میکردم. بعد خیلی باحالن این موجا ... دیدی پشت سر هم موج میاد سرشو میکوبونه به ساحل برمیگرده عقب ... بعد دقت کردی موجا قبل از اینکه بیان پایین اول میرن بالا ٬ اینجور که میخوان سرشون رو محکم بکوبن زمین .. هرچی بیشتر...
-
من میگم
یکشنبه 6 فروردینماه سال 1385 09:17
من میگم بهم نگاه کن تو میگی منو رها کن من میگم چشات قشنگه تو میگی دنیا دو رنگه من میگم دلم اسیره تو میگی که خیلی دیره من میگم چشمات و واکن تو میگی من و رها کن من میگم بمون همیشه تو میکی ببین نمی شه
-
تاریخچه عید نوروز
جمعه 4 فروردینماه سال 1385 09:14
دیباچه انسان، از نخستین سال های زندگی اجتماعی، زمانی که از راه شکار و گردآوری خوراک های گیاهی روزگار می گذراند، متوجه بازگشت و تکرار برخی از رویدادهای طبـیعی، یعنی تکرار فصول شد. زمان یخ بندان ها موسم شکوفه ها، هنگام جفت گیری پرندگان و چرندگان را از یکدیگر جدا کرد. نیاز به محاسبه در دوران کشاورزی، یعنی نیاز به دانستن...
-
نامه
یکشنبه 28 اسفندماه سال 1384 03:25
امروز باز با یک جرعه آب به پیشواز عشق می روم و نامه ای از گوهر ناب دارم ، امروز باز با حنجره ای گرفته به تو خواهم گفت که برای خواندن نامه ام از خود مایه بگذاری . امروز برایت خواهم نوشت که برای بیاد آوردن روزگار گذشته با آن خاطرات شیرین چه باید کرد . در این نامه و نامه های دیگر می نویسم که تا کنون از چه و کجا رنجیده...
-
از اون حرفها
پنجشنبه 25 اسفندماه سال 1384 22:34
تقدیم به آنکه آفتاب مهرش درآستان دلم هرگزغروب نخواهد کرد . امشب تمام ستارهای آسمان گریه می کنند . امشب تمام مرغان آسمان اشک می ریزند . امشب اشک ازچشم می ریزد . امشب قلبی می شکند وصدای شکستنش به آسمان می رسد . اما نمی دانم چرا به گوش خدا نمی رسد . من صدای شکسته شدن قلبم را شنیدم . فکرمی کنم اولین کسی باشم که صدای درهم...
-
سفری باید کرد...
چهارشنبه 24 اسفندماه سال 1384 06:28
سفری باید کرد، تا سرآغاز رسیدن سفری باید رفت همسفر باید شد با پر شاپرکی در دل شب بیصدا، اما نرم سفری باید کرد و گذر باید کرد از میان اندوه تا رسیدن به درآبادی سفری ساده ولیکن دشوار آن چنان ساده که از سادگیاش قاصدک پی ببرد به دلدادگیاش لیک اما دشوار ... بیگمان این سفری نیست، که از...
-
حالا که نوشته ام ؟
جمعه 19 اسفندماه سال 1384 07:54
چه فرقی است بین خواندن ونخواندن ؟ یا اینکه باشی یا نباشی ؟ من با تو باشم یا نباشم ؟ چه فرق است بین بودن ونبودن , خو ر دن ونخوردن ؟ چه فرق می کندعاشقت باشم یا تو عاشقم باشی ؟ چه فرق می کند رنگین کمان از کدام سمت آسمان آغاز شود ؟ چه فرق می کند ستاره نور داشته باشد یا نداشته باشد؟ چه فرق می کند که خورشید زرد باشد یا قرمز...
-
به زودی
سهشنبه 16 اسفندماه سال 1384 06:32
ببخشید که دیر آپلود میکنم
-
نامه ای برای دستهایت
جمعه 12 اسفندماه سال 1384 07:56
این نامه را برای دستهایت مینویسم بله برای دستهایت چرا که دستهایت مهربانتر ازتواند، متمدنتر و با طبیعت زنها آشناترند واسراروعوالم آنان را بهترمیفهمند. 2 علاقه من به دستهایت باستانی ست، تعجب من نیز به دستهایت،قدیمی قدیمی است. تعجب من از روزی شروع شد که دستهایت را در یکی از کافه تریاهای سن ژرمن پاریس، دیدم. که تنها نشسته...
-
موزیکم مثل پنجره رنگی در این اطاق تاریکه...!
چهارشنبه 10 اسفندماه سال 1384 01:46
-
موزیک
چهارشنبه 10 اسفندماه سال 1384 01:43
سلام آهنگی که گذاشتم چطوریه...؟
-
مخابرات
یکشنبه 7 اسفندماه سال 1384 20:16
سلام . ای بابا این مخابرات هم چه گیر سه پیچی داده تابلوی گفتمان تا اطلاع ثانوی درشو مخابرات برف گرفته ... مشترک گرامی دسترسی به این سایت امکان پذیر نمیباشد آخه تا کی ...!؟
-
حتک حرمت به مقدسات اسلامی
جمعه 5 اسفندماه سال 1384 08:19
-
لبی تر کرد
جمعه 5 اسفندماه سال 1384 08:05
حتک حرمت به حرم مطهر امام هادی (ع) رو به همه تسلیت میگم اگر خورشید عشق نبود خود درخت هم خستگی درمی کند . اگر تکیه کند به او درخت تکیه به او داد وخستگی در می کرد . هوای تیره ونامطبوع از طبیعت فاسد این دشت بلا خیز را به سینه کشید ودر باز دمش هوای تازه ای پر از احساس به ما پس می داد , که هوا معطر از آن شد آری لبی تر کرد...
-
این منم
چهارشنبه 3 اسفندماه سال 1384 20:53
حالا منم . بر فراز قله تنهایی . حالا منم بر فراز قله غرور هایم. تنها . بر روی پاهای خودم . ایستاده و نظاره گر بر پایین . حالا منم بر روی قله پیزوزی آرزوهایم . تنها هستم . مثل زمان میلادم . و مثل زمان مرگم . تنهایم مثل اول بودنم و مثل عاقبت رفتم . با تو بودن را زیستم . با تو بودن را دیدم . با تو بودن را با بلند ترین...
-
در خیابان...
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1384 12:29
در خیابان مردی می گرید پنجره های دو چشمش بسته ست دست ها را باید به گرو بگذارد تا که یک پنجره را بگشاید در خیابان مردی می گرید همه روزان سپدیش جمعه ست او که از بیکاری تیر سلیمانی را می شمرد در قدم های ملولش قفسی می رقصد با خودش می گوید کاش می شد همه ی عقربک ساعت ها می ایستاد کاش تردید سلام تو نبود دست هایم همه بیمار...
-
آف چند دوست...
دوشنبه 1 اسفندماه سال 1384 21:04
عشق یعنی انتظار و انتظار.....عشق یعنی هر چی بینی عکس یار عشق یعنی شب نخفتن تا سحر.....عشق یعنی سجده با چشم تر عشق یعنی دیده بر در دوختن.....عشق یعنی از فراقش سوختن عشق یعنی سر به دار آویختن.....عشق یعنی اشک حسرت ریختن عشق یعنی لحظه های ناب ناب.....عشق یعنی لحظه های التهاب عشق یعنی بنده فرمان شدن.....عشق یعنی تا ابد...
-
خواستگاری برای احمق
شنبه 29 بهمنماه سال 1384 20:18
عینکشو میزنه بالای موهاش،لنزای بیرنگشو بر میداره و دونه دونه میذاره روی مردمکهای سبزش.ریمل مشکی رو بر میداره و و هر مژه اش رو سه چهار برابری ضخیم و تیره میکنه.با این مژه های تیره چقدر وحشیتر بنظر میاد.ذاتش وحشیه،یه فروردینی سرکش که راحت رام دل نمیشه. هر دفعه لنز میذاره یاد حرف دختر عمه اش میفته،خره برو عمل کن ،الان...
-
یک به یک
جمعه 28 بهمنماه سال 1384 03:56
یاران ، بدانیدکه یاران یک به یک مرا از قافله جا گذاشتند . بدانید ، وقتی تمام روزنه ها بسته شد مرا در گرد باد حادثه ، تنهای تنها گذاشتند . با هم برویم ، و فقط یک پنجره ،! یک پنجره فقط به رویم باز گذاشتند که به سمت تو باز می شُد از فرطِ خشم،گریه امان مرا داشت می بُرید و چون کار مرا به فردا گذاشتند همه قامت ها از نبودم...
-
در این خاک
یکشنبه 23 بهمنماه سال 1384 23:28
در این خاک در این خاک در این مزرعه ی پاک به جز عشق به جز مهر دگر بذر نکاریم ................................................ دلم بر زخم عشقی مبتلا شد که درمانش بلا دوش بلا شد شدم عاشق که طرح نو بسازم ولی ویرانه ای ماتم سرا شد ................................................ گرچه شطرنج عشقت شاه قلبم مات شد در حقیقت...
-
امام حسین (ع)
جمعه 21 بهمنماه سال 1384 21:29
سرشار از شورِ عرفان ، آن مرد که هرگز پایانی ندارد . تفسیر عشق از آیاتِ قرآن ، آن مرد که هرگز بی سامانی ندارد دلواپسی های خود را می گُفت و احساس از درونش می جهید و شُرشُرِ آبهایِ روان همچنان همچون گذشته از عشق حرف می زد . انگیزه ای با چاه و بیابان ، رد می شد ومدام عشق می ریخت با سینه ای غرق اندوه در کوچه های پریشانی ،...
-
کاریکاتورهای حضرت محمد (ص) / خاک برسرشون با این آزادی بیانشون..!
جمعه 21 بهمنماه سال 1384 18:02
سلام.حتما این روز ها شنیدید که یه سری روزنامه نگار بی شعور کاریکاتور حضرت محمد رو در روزنامه های دانمارک و استرالیا و ... چاپ کردند یه سری آدم های بی شعور تری هم به اسم دموکراسی و آزادی بیان از این ها حمایت کردند . شاید دوست داشته باشید که این کاریکاتور ها رو ببینید من بعد از کلی گشتن پیدا کردم و واستون گذاشتم... با...
-
به تو برای روزهای وحشت و اندوه و دردت
پنجشنبه 20 بهمنماه سال 1384 03:20
بگردید، بگردید در این خانه بگردید در این خانه غریبید، غریبانه بگردید یکی مرغ چمن بود که جفت دل من بود جهان لانه ی او نیست، پی لانه بگردید یکی ساقی مست است، پس پرده نشسته است قدح پیش فرستاد که مستانه بگردید یکی لذت مستی است، نهان زیر لب کیست؟ از این دست بدان دست چو پیمانه بگردید یکی مرغ غریب است که باغ دل من خورد به...
-
شاعر میگوید:
پنجشنبه 20 بهمنماه سال 1384 03:18
غصه یعنی در خیابان گم شدن زیر پای عابران عاشق شدن عشق یعنی در میان دشت گل بر مزار لاله ها پرپر شدن لاله یعنی عشق یعنی چشم یار میان ان دو چشم افسون شدن چشم یعنی در خیال و انتظار در غم هجران تو پر خون شدن هجر یعنی غصه ی این غنچه ها در پس شور شکفتن باز شدن شور یعنی ارزش دستان ما منتظر تا لحظه ی کامل شدن منتظر یعنی من و...
-
ابله
دوشنبه 17 بهمنماه سال 1384 18:12
یکی از مهمترین داستان سرایان روسی «تورگنیف» است.او داستان جالبی دارد . در دهکده ای کوچک مردی زندگی میکرد که به ابله بودن اشتهار داشت و ابله هم بود.تمام آبادی مسخره اش میکردند.ابلهی تمام عیار بود و مردم کلی با او تفریح میکردند.ولی او از بلاهت خود خسته شد.بنابراین از مرد عاقلی راه چاره را پرسید. مرد عاقل گفت: مسئله ای...