دوستان خوبم اینم ایمیل وبلاگ iliya.co.sr@gmail.com به امید ایمیلهای خوبتون
صدا کن مرا , تا صدا کنم ترا , و همه با هم یک صدا بگوئیم صدا کن مارا , منی که طنینم از جنس خاک پاک و ایمان بود و تکیه ام بر خویش, منی که هیبت البرز در سکوتم بود, منی که از غم بی همدمی , غرورم مرد و شبی از درد حقارت روح ایمانم شکوه و عظمت خود را در خود کشت و همان غرور مجروحم در خاک تشنه و چرکین کوچه ها لغزید و به پای سلامی گرم و صمیمی بی جواب ماند و گوش نازنینم این شکست را با طبلی از صدف د رسیطره مغزم به تصویر کشید .
دستان پر تب مردانه ام در هوای بهاریت خشکید,اکنون صدا کن مرا, منی که چشمه یکرنگی و صمیمیت را هرگز ندیده ام و روح وحشی من مرد و شکوه درونی خود را کشت و باطنم پوسید و بوی گندم و تعفن زخم دلم زحجم بزرگ عشق برخاست
کنون پشیمانم !! پس مرا با لحجه گل صدا کن مرا مرا بنام خودم بخوانید که با فریب شما , همگام و با دروغ شما موافق نیستم .
صدا کن مرا , ای در تو زبان و گفتگو با من در پلک تو چشم و جستجو بامن , خالی تر از نگاه و ابر و بارش برفم , فریاد ,تو طبل تهی هستی و های و هوی با من , اولین حرف کتابم یا علی و تو کشکولی از عشق علی و یا هو , یا هو گفتن از من...
اگر چه سخت دلگیرم ، در این تکرار مکررات اسیرم
لیکن از صمیم قلب تُرا ای زیبای خُفته در رختخواب شب ،
تُرا تا لحظه دیدار ، تُرا تا مرز بی انکار ، تُرا می خواهم و تُرا می جویم . ( خدا )
اما تو مثلِ همیشه مرا در خود جا مگذار ، نگاهم کُن ، نگاه منم همان خودِ تنهایی در سقف کوتاهِ دلتنگی .
حریص ام برای لحظه موعودت ، گریزی نیست از این بودن و لیک با تو خواهم آمد به سبزینگی دِلت ، و از هر فرصتی با تو برای عشقت لبریزم از آرزوی شبانگاهی .
بدون تو دلم را برکدامین شانه استوار آویزان کنم ، صدایی جز حزنِ دلْ در این دالانِ تنهایی نیست .
چرا دیگر نمی آیی تا از این کابوس طولانی رهایمْ کنی ؟
بیا و مرا با خودت ببر ، حتی به هر بن بست که می خواهی ، ولی مرا در خویش جا مگذار ، ببر به هر جایی که بتوانم ریشه ای در خاک تَر کُنم .
در اینجا شعاریست بنام ( بدونِ عشق باید سر کرد ) .یاد آنروزهایی که دلم سبزُ بهاری بود و از آن زمان تا چند وقتی در احساسم طنینِ عشق جاری بود یاد آنروزهایی که دلم پْر از تمنای تو بود و از آن زمان تا چند وقتی در احساسم طنینِ موسیقی جاری بود