« از کتاب زندگی به روایت بودا...اوشو »
سلام خوبین؟خوشین؟چه خبرا؟ما که امتحانامون شروع شده
اها چند تا جکولی امیدوارم به کسی بر نخوره
۱)یه روز یه ترکه اسمه بچه اش را میزاره سوج میگن حالا چرا سوج گذاشتی میگه اخه پشت اتوبوس نوشته بود یا سوج
۲)یه روز سه تا یزدی میان میگن چرا برای ما جک نمیسازین میگن خوب برین یه کاری بکنید که ما بتونیم .میرن تو کویر ماهی گیری یه دفعه یه ترکه با قایق موتوری رد میشه!
۳)میدونید چرا قزوینی ها خوشبختن ؟چون خوشبختی جرات نداره بهشون پشت کنه
آرزو یعنی، خیال
آرزو یعنی، حرف دل در خفا
آرزو یعنی ، خواستنِ از درون تا ابراز درد دل
آرزو یعنی ، آنچه که در دل من حس می شود و من به عینا آنرا می بینم
آرزو یعنی تو ، یعنی خودِ تو در اذهانِ من ، یعنی هرچه که تا کنون دنبالش بوده ام، یعنی تو هم عاشق شوی
آرزو یعنی ، حرف نا تمام ، یعنی معنای نگاههای خسته، یعنی عمق حادثه از ذهن من تا کمی آنطرفتر یعنی ذهن تو
آرزو یعنی ، ناخواسته عاشق شدن ، یعنی امان بریدن ، یعنی تا کوچه رگهای قلب نفوذ کردن ، یعنی طراحی صورت عشق در معیار زندگی و پایانِ پریشانی ، یعنی صیقل روحِ من از خواستنهای بیهوده ، یعنی عطشِ دل برای رسیدن به بهار، سبزینگی و ...........
آرزو یعنی ، شروعِ عشق از یک نگاه ، تا غروب و طلوعی دیگر برای زندگی .
آرزو یعنی ، همین الان در منظر من بودن ، یعنی من رخ ترا از حفظم ، یعنی تصویرِ تو در خیالِ من .
آرزو یعنی ، تمام آنچه که من برایش می سوزم ، یعنی تو آب و من خاکِ تشنه در طلب دانه ای که بتواند جوانه بزند و معنای رشُد را تجربه کند .
آرزو یعنی ، گُلِ سرخ ، یعنی پارچه حریر بر تن آرزو ، یعنی هر وقت نباشی حضورت برایم جاوید خواهد بود ، یعنی سلام بی صدا بگوشه چشمی از منظرِ نِگاه .
آرزوی من یعنی .............! ، یعنی بیان حقایق ، یعنی از تنگنای دلِ خود پیمودن به سمت او ، یعنی نور را در تاریکی گردش رفتن ، و بهانه ای برای به هم پیوستن .
آرزو یعنی ، من چه کنم ؟ یعنی بفهم ! رخ تو زیباست تقصیرِ دلم نیست .
آرزو یعنی همین عکس در دلِ ستاره ، یعنی خورشید خانوم برای تسکین دلِ ماه .