دوست
" فقط صدای زوزه ی باد از درزهای پنجره ام می آید "Click here to visit the Emoticons Mail site

سایه ی سرم روی کاغذ افتاده...چیزی نمی بینم

چند تکه کاغذ روی میزم - به همراه ساعتی از کار افتاده

عکس های سیاه و سفید...

خرده آشغال های دیگر

سازهای غربت... صدای بازاریان سکوت شب را بر هم می زند

شب شده - از پنجره ام به شهر تاریک نگاه می کنم

مادری دست کودکش را گرفته... می دوند تا خیس نشوند

اذان با زمینه ای از نم نم باران گوش ها را نوازش می دهد

به آسمان نگاه می کنم

فقط یک ستاره در آمده

نمیدانم چرا ستاره ها ریگر شب ها هم به مهمانی من نمی آیند

خودکار بیک در دستم -

گرسنه ام می شود

تکه از نان شام دیشب باقی ماندستClick here to visit the Emoticons Mail site

چقدر ماشین...چقدر آدم

آدمک های بی هدف... یکیشان من

تلفنم غبار گرفته...چند ماهیست روزنامه نخوانده ام

دست هایم زخم برداشته اند

یاد جمله ای می افتم :

" دوست ٬ یک سکه ی نایاب ! " Click here to visit the Emoticons Mail site