عشق

زندگی منشوری است دوار که با دوران خود قلب هزاران موجود با احساس را به رنج می آورد و جفت های عاشق را از هم جدا می کند تا فقط قصه دردناکی باقی بماند . اما در این میان من اولین نیستم وآخرین هم نخواهم بود . از جمله کسانی که قلبهایشان از آن خودشان نیست و با نگاهی ویران می شود .

روزی چشمان زیبایت سر گردانم کرد ومرا در پیچ وخم عشقی قرار داد که زندگیم را ویران کرد و من از تو به غیر از تو چیزی نمی خواستم ونام تو مانند یک پیک زیبا روی تن خسته ام پیچید .

آخر ای جانا تو با ما آشنایی داشتی از چه قانون محبت از میان بر داشتی

کاشتی بذر محبت بر دل و بر جان من عاشقم کردی و دست ازسرم برداشتی

بهترین و بدترین درد همه برای یک بار در زندگی عشق است همان علاقه شدید قلبی