سلام به خودم اینجام عجب خاکی گرفته
تاریخچه رو نگاه میکنم واسم سیاه و سفید میشه که اوووووووو چکارا که نمیکردیم چه کارت اینترنت هایی که نبود حالا چی شده ولی دوسه بار تلاش کردم تا بتونم رمزشو یادم بیاد واردشم
الانم این یادداشتو گذاشتم تا بگم ایلیا جون دیگه رفته تو 18 ماهگی انشاالله بزرگتر که شد میبینه پدرش چقد دوسش داره و عاشقشه که هندی شد ولش
الان سرکارم گفتم گذری یاد ایام کنیم که از اینجا سر در آوردیم
فعلا تا یاد ایامی دیگر...
وقتی تو کنارم هستی
وقتی تو کنارم هستی
تنهایی را
نمی توانم از خود بیرون بکشم
سنگین می شود » روحم «
روی خود خط های کج رسم می کنم.
خواب هایم به تو پناه می آورند
وقتی تو کنارم هستی
و من نگرانِ چشم هایم
که به بیداری زمخت شده اند.
کتاب پیراهن کاغذی -ناهید حکیمی
سلام
کجایی جوانی که یادت بخیر
عجب دورانی داشتیم قدیما... یاد اون روزها بخیر
به رسم قدیما که تا آپ میکردیم : به کلبه ما هم یه سری بزن :)))
سلام
خوبی؟
خوشحالم که هستی
منو یادت هست؟
همه ازدواج کردن. ولی من...