*.:.*.روزهایم برفی است.*.:.*

.*.از روزهایی میگم که همیشه واسم برفی بوده روزهایی با دونه های بلوری سفید که همیشه دوستشون داشتم روزاتون برفی.*.

*.:.*.روزهایم برفی است.*.:.*

.*.از روزهایی میگم که همیشه واسم برفی بوده روزهایی با دونه های بلوری سفید که همیشه دوستشون داشتم روزاتون برفی.*.

حال شما؟

سرور شعر من سلام....چگونه اید خوش میگذره؟
ببخشیدا بازم شبا میرید کنار پنجره؟
ستاره ها که در میان شما میرید نگاه کنید؟
اون ستاره پر نوره....رو بازم میرید صدا کنید؟
کتاب حافظ میذارید پایین تخت کنارتون؟
فال میگیرید هنوز واسه مهر و وفای یارتون؟
از من بیچاره چی؟شب یه وقتایی یاد میکنید؟
بازم سر دیونگی هام داد و فریاد میکنید؟
حتما خوابید وگرنه به ،خیال من سر میزدید
یه سر به این خرابه بی در و پیکر میزدید  
به سنت قدیمیا واسه شما زدم به چوب...
الهی که همین جوری همیشه باشید خوبه خوب
من چی بگم واسه شما فرقی نداره خبرم.....
همون جور عاشق شمام همون جوری در به درم....
به اتیش میزنم تا شبا خوابم ببره...
اما نمیشه فکرتون از این چیزا قوی تره.......
این افتخاره واسه من بیدار باشم واسه شما....
فقط یه مشکلی که هست....شما کجا و من کجا....
عکستونو با اجازه دادم یه نقاش بکشه...
اون که ازش بر نمیاد.....امانه،ای کاش بکشه...
اگه کشید قاب میکنم میزارمش بالا سرم...
عکس شما رو میزارم لای گلای دفترم.
راستش میترسم عکستون بیرون بمونه سوز بیاد.....
نقاشی اما بهتره سرما نمی خوره زیاد.
حتما الان میخندید و میگید :عجب دیونه ای.
هر جوری که شما بخواید،بدون هیچ بهونه ای.
عاقل بودم فایده نداشت...گفتم شاید دیونه شم....
شاید واسه یه بار شده....قبول کنید بیاید پیشم 
جسارته،شما که نه...خیالتونم کافیه!
پریشبا سوز میومد ....پنجره رو بسته بودم...
از دست هر چی ادمم تو دنیا هست........خسته بودم...
درد دلم شروع شد و عکستون اومد روبروم...
داشتید......
داشتید بهم گوش میدادید.......این یعنی اوج ارزوم.
عجب شبی.....ابری زد و یه کم گذشت باون گرفت....
ابر چشمام این فرصت و دید و دوباره جون گرفت 
من بودم و....عکس شما......ویه عالمه رویای خیس...
انگار یکی بهم میگفت..:هر چی میبینی بنویس.
دستای من نمی تونست....حتی مداد نگه داره...
فقط یادم میاد نوشت:.....شما رو خیلی دوست داره 
این جور نگاهم نکنید...مگه شما دل ندارید؟....
خودتونو واسه یه بار ، شده جای من بذارید...
شما نمی زارید ...اگه،بذاریدم نمی تونید
عاشقی که اینجوری نیست...یه طعمیه نمی دونید 
یه وقتی توهین نباشه...این و نگفته من ردم....
اصلا به قول خودتون...:یه جوری ام،اصلا بدم.
حق با شماست...
خوب بگذریم.....سرده هوا زمستونه
کاش کسی باشه رو تو نو...شبا تا صبح بپوشونه....
مراقب چشمای ناز و روی ماهتون باشید 
ببخشیدا....مراقب طرز نگاهتون باشید.
اگه میشه دیگه شبا نرید کنار پنجره....
لطفا بزارید واسه بعد...تاکه زمستون بگذره.
توقع جوابی نیست....هر جور باشید که راحتید 
فکرشو اصلا نکند که این روزا تو غربتید....
من قول میدم اگه بیاید شما رو اذیت نکنم...
حتی دیگه تو نامه هام با شما صحبت نکنم 
اما حالا دور بودید و باید یه نامه میدادم...
قبول......نباید انقدر اون و ادامه میدادم.
فدای اون لحظه ای که نامه رو بازش میکنید...
خوش به حالش اونو دارید ناخواسته نازش میکنید !

رسیدن

زندگی پر از سواله می دونم

رسیدن به تو خیاله میدونم

تو میگی یه روزی مال من من میشی

اما موندنت محاله میدونم

تو میگی شبا دعامون میکنی

چشمه ی چشات زلاله میدونم

توی آسمون سرنوشت ما

ماه کاملم هلاله میدونم

تو میگی پرنده شیم بریم هوا

غصه ی ما دو تا بال میدونم

چشم من پر از غم نبودنت

دل تو پر از ملاله میدونم

طاقتم دیگه داره تموم میشه

صبر تو رو به زوال میدونم

اون درخت سیب آرزوهامون

پر میوه های کاله میدونم

آره میری و نمی پرسی که این

دل عاشق در چه حاله میدونم

به هر آنچه که تو می پرستی من بیگناهم!

طفلی برگزیده از بطن خاک و زایده عشقم، مکتبم قرآن و عاشق ایمان آرزوی دیرینه ام یک مشت خاک است و کمی شن از ریگزار این دیار برای فهم حقایق، برای فهم گل از گلبرگ و برای ایجاد عشق فقط به کمی نازکاسبرگ نیاز دارم .همیشه از تو به خود می رسیدم اما الان از خود به خدا رسیدم و می بینم همان مشت خاک و کمی روح که در من دمیده می شود و شیطانی از آتش به سجده ام آویزان است .

اگر کمی دقت کنی مرا در بطن آرزوهایت خواهی یافت که به دقت یک قصه غمگین ،شبیه ماه پنهان شده در پشت ابر ظهور خواهم کرد و تا رسیدن به حقایق با تو همسفر می شوم .

اگر سجده ام ناتمام است ، ظهور عشق فرا نرسیده است ولی به توو آرزوهایت پایبندم و از هر رازی که سر به مهر باشد مایه بهای عشق را خواهم گرفت ، از دل تا آنسوی عشق چند فرسنگ را ه بیشتر نیست اگر فقط کمی انتظار با عث دلگرمیت شود ، من همان خواهان ،و تو همان آرزوی برنیامده ، برای به عشق رسیدن به بهانه خود عشق ...

کاش کاش کاش

کاش

کاش کاش

کاش کاش کاش

کاش کاش کاش کاش

کاش کاش کاش کاش کاش

کاش کاش کاش کاش کاش کاش     

کاش تولد خود را هیچ وقت نمی دیدم     

 کاش این زندگی را با چشمانم نمی دیدم    

   کاش در پس این زندگی جاده ای نمی دیدم    

      کاش حس غریب تنهایی را در فکرم نمی دیدم    

        کاش آسمان بی ستاره را جلوی چشمانم نمی دیدم      

         کاش عشق را درلا به لای چشمان گریان  نمی دیدم               

       کاش دیگرروی زمین جای قدم هایم را نمی دیدم                                 

     کاش حس تلخ جدایی را در چشمانت نمی دیدم                     

   کاش زندگی بدون تو را هیچگاه نمی دیدم

 کاش دیگررفتنت را از پیشم نمی دیدم           

کاش آخرمرگ عاشقانه رامی دیدم               

کاش کاش کاش کاش کاش کاش

کاش کاش کاش کاش کاش

کاش کاش کاش کاش

کاش کاش کاش

کاش کاش

کاش