حتک حرمت به حرم مطهر امام هادی (ع) رو به همه تسلیت میگم
اگر خورشید عشق نبود
خود درخت هم خستگی درمی کند . اگر تکیه کند به او
درخت تکیه به او داد وخستگی در می کرد . هوای تیره ونامطبوع از طبیعت فاسد این دشت بلا خیز را به سینه کشید ودر باز دمش هوای تازه ای پر از احساس به ما پس می داد , که هوا معطر از آن شد آری لبی تر کرد وخستگی بدر کرد , آسمان را پر از آن کبوترسفید کرد وپری از سیمرغ را به من داد تا بواسطه آن هراز گاهی به درخت دسترسی پیداکنم ,
درخت سفر زندگی را سر کردوهراز چند گاهی لبی تر کرد.
ولحظه ای نیاندیشید وپابه پای خطر , روزگار مارا سر کرد.
مسافران همه ببینند , سنگلاخهای آنطرف را درخت تکیه داد وراه مسافرت را دراین مسیر ,مُُیسر کرد .
تو که مطالب مرا می خوانید از خود می پرسید؟
چگونه می شود این همه را باور کرد.
جورج بوش و بلر در جنگِ عراق
سرود مخفی نگاهت ، در نبضِ پر تلاطم چشمه سارِ کوچکی من می درخشد و سیاهی زندگی ات ناگهان نمایان می شود .
ای کاش ! !
بغضِ من ترانه های زخمی تگرگ را به تکلمِ های دریا می بخشید ، و پلاک های طلای گردنی که با دست قلم شده ، در مدارِ مسدودِ زمان آویزان می کردم .
اینجا در دلم کبوتری نوبال به رنگِ سفید به خوابِ خاموشی مردابِ مرده است و بازچیدنِ لکنتِ بی اساسِ زبانش بر گلوی باد بر عهده می گیرم .
پرده های تاریک خاکستربرچشمانِ ناگشوده من کشیده شده است .
از خونابه ها خون می چکد ، و ترنمِ ترانه تلخْ که از هزاره هجران در آنطرفِ مرز ایران ( عراق ) شنیده می شود .
آنجا جنگ است ، جنگِ نفتْ ، جنگِ سلطه ، جنگِ خاورمیانه طلبی ، آیا کسی هست ؟
تا سوره ای را در گوشِ آلاله های نوشکفتهْ بخواند .
تا گریه کنند ( زنان و کودکانِ ستمدیده عراقی )
وقنوتِ ناتمام را کسی تمام کند .
تا من همْ ، هم پیاله سرشارِ شقایق ها شوم که رازِ تِشنگی دریا را برای لب های بر خاک ریخته طفلانِ معصومِ عراقی معنا کنم .
این در حالی است که ما همگی مات و مبهوت و سر در گم شده ایم .